چرا سکوت کردم!
عدهای از دوستان و عزیزان از هر طرف پیام میگذارند که فلانی تو در مورد فضیلتها و بدعتهای ماهها و روزهای دیگر مطلب نبشتی، پس چرا در مورد نوروز چیزی نمیگویی و چرا ساکتی؟
باید بگویم که هدف از نبشتههای دیگرم، تشویق و ترغیب به کارهای نیک در ماهها و روزهای مبارک و بیان برخی از بدعتهایی بود که شاید جمع انبوهی از مردم از آن غافلاند.
اما مسئلۀ نوروز، مسئلۀ جدید یا پوشیدهای نیست و خصوصا در سالهای اخیر چنان کتابها و مطالب نگاشته شده و علما و دعوتگران از طریق منابر و رسانهها بیان کردهاند که هر مسلمانی میداند این بدعت بزرگی است.
کسی که مسلمان باشد و در کشور اسلامی بزرگ شده باشد، بهحتم میداند که تجلیل و بزرگداشت از این روز و تبریکگفتن آن هیچ جایگاهی در اسلام ندارد و خطر کفر را در پی دارد و حتی اگر انسان را به درجۀ کفر نرساند، بدعت و گناه بزرگی محسوب میشود.
متأسفانه با این وجود هنوز هم عدهای از خانوادههای مسلمان و اهل دانش که ادعاهایشان همهجا را فرا گرفته است و مردم از آنها به نیکی یاد میکنند، به بهانههای مختلفی این روز را به همدیگر تبریک میگویند.
با کمال تأسف و تأثر این فساد از دانشگاهها و مدارس اسلامیمان هم سر درآورده است و عدهای از دانشجویان و طلاب مدارس هم در فضاهای مجازی و حقیقی به همدیگر تبریک میگویند.
چو کفر از کعبه برخیزد، کجا ماند مسلمانی؟!
یا به تعبیر علامه اقبال لاهوری:
در حرم زاد و کلیسا را مرید
پردۀ ناموس ما را بر درید
دولت اغیار را رحمت شمرد
رقص گرد کلیسا کرد و مرد
مؤمن است و پیشۀ او آزری است
دین و عرفانش سراپا کافری است
✍️ خباب آل محمود
۲ حمل / فروردین ۱۴۰۱