من گاو هستم!
مردی وارد مدرسه (مکتب) شد...
نگهبان دروازه مانعش شد و پرسید: شما کیستید؟
مرد گفت: من گاو هستم!
نگهبان تعجب کرد و گفت: متوجه هستید که چه میگویید؟!!
مرد گفت: بله، لطفا به استاد رحیمی بگویید؛ ایشان مرا خوب میشناسند!
نگهبان رفت و قضیه را به استاد گفت، استاد نیز تعجب کرد و پس از کلنجار زیاد، نزد آن مرد آمد و پرسید: ببخشید شما کیستید؟
مرد گفت: من گاو هستم!
استاد متحیر شد و گفت: شما چه میگویید؟! من شما را نمیشناسم!
مرد گفت: نخیر، مرا خوب میشناسید؛ من گاو هستم پدر گوساله! همان پسر ۱۲ سالهای که شما دیروز او را با همین اسم صدا کردید!
استاد دستپاچه شد و به لکنت افتاد: آخه میدانید...
مرد گفت: بله! اگر پسرم کدام مشکلی داشت و گستاخی، بیادبی و تخلفی کرده بود، مرا در جریان میگذاشتید، یا خودتان به شکل مناسبی تنبیهاش میکردید. حتما لازم بود که او را با این اسم صدا بزنید؟!!
آری!
این دنیا دقیقا مثل -یا عین- یک مدرسه (مکتب) است. باید متوجه تمام زیردستان و اطرافیانمان باشیم...
متأسفانه مشکل ما اینست که فکر میکنیم خشونت تنها محدود به خشونت فیزیکی و بدنیست. عموما ما تعرضهای فیزیکی، جسمی، یا جنسی را خشونت میدانیم، اما در حقیقت دامنۀ خشونت بسیار گستردهتر از اینست.
ما هر روزه دهها نفر را با زخمزبانهای سمیمان میکوشیم و نابود میکنیم، اما اصلا احساس نمیکنیم که چه کردیم!
در قرآن عظیم الشأن سورهایست به نام «حجرات» که بسیاری از علما و مفسرین آن را به نام سورۀ «اخلاق» یاد میکنند.
الله متعال در این سوره، رهنمودهای ارزشمندی را بیان نموده که اگر به آنها عمل شود، جامعه و خانوادۀ ما تبدیل به گلستان معطر و پرطراوت میگردد.
یکی از آن رهنمودهای ارزشمند، به سخرهنگرفتن و استهزانکردن یکدیگر است.
{یَٰأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا یَسۡخَرۡ قَوۡمٞ مِّن قَوۡمٍ عَسَىٰٓ أَن یَکُونُواْ خَیۡرٗا مِّنۡهُمۡ}.
«ای مؤمنان! نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند؛ شاید آنها بهتر از اینها باشند...».
{وَلَا تَنَابَزُواْ بِٱلۡأَلۡقَٰبِۖ}.
«و همدیگر را با القاب زشت و ناپسند نخوانید».
✍️ خلیل الرحمن خباب