شاید فردایی نباشد
این دنیا، متشکل از روزهای محدود و معدودی است. امروزها ما در کنار عزیزان و دوستانمان هستیم؛ شاد هستیم و لبخند میزنیم؛ اما مشخص نیست که این خوشیها و شادیها تا چه زمانی امتداد مییابد و چه وقت لحظۀ فراق فرا میرسد و ما از دوستان و عزیزمان جدا میشویم.
بارها با چشم سر خود دیدیم که هرکه از مادر تولد شد، رزق موت شد... هرکه را از هرکه پرسیدم، گفت: فوت شد ):
پس این دنیا پایدار نیست و هیچکس جاودانه نمیماند و همگی باید روزی از این جهان رخت سفر بربندیم؛ امروز در جمع دوستان و اقاربمان شاد و خوشحالیم؛ اما به مرور زمان همگی یکی پس از دیگری میروند و ما را تنها میگذارند یا شاید خودمان قبل از همۀ آنها برویم.
پس قدر یکدیگر را بدانیم و با محبت، صمیمت، خوشحالی و لبخند زندگی کنیم و از دشمنی، کدورت، کینه، بغض، اخمرویی و ناراحتی بپرهیزیم.
شاید برخی افراد که امروزه شاد و خوشحال زندگی میکنند، متوجه حرفهایم نشوند و اینها را تنها یک خیالپردازی و ترواشات ذهنیام بدانند؛ اما به مرور زمان خواهند فهمید که چه میگویم.
قدر هم را بدانیم و یکدیگر را دوست بداریم و با هم ابراز محبت کنیم، منتظر فردا نشویم؛ شاید فردایی وجود نداشته باشد.
زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید
ورنه بر سنگ مزارش آبپاشیدن چه سود؟
یا به قول سعدی شیرینسخن:
بیا تا برآریم دستی ز دل
که نتوان برآورد فردا ز گِل
به فصل خزان در نبینی درخت
که بیبرگ ماند ز سرمای سخت
✍️ خلیل الرحمن خباب
۶ میزان / مهر ۱۴۰۱
▪️ کانال تلگرام
▪️ واتساپ