زخمهای ناسور
در زندگی هر انسانی، برخی حرفهایی است که نباید همه بدانند؛ برخی رازهایی است که نباید همه خبر شوند؛ برخی دردهایی که نباید همه بفهمند؛ برخی زخمهایی است که نباید همه ببینند.
برخی از زخمهای زندگی، چنان ناسور و دردناک است که هیچ دارویی نمیتواند آن را التیام بخشد و هیچ پزشکی توان درمانش را ندارد.
زخمهایی است که اگر به آن دست زده شود، سر باز میکند و چرکین میشود و اگر به حال خود رها شود، یا فراموش میشود یا به مرور زمان باعث تکهپاره شدن تمام اعضا میگردد.
همۀ دیوانههای که امروزه میبینیم، از مادرشان دیوانه به دنیا نیامدهاند یا سرشان به جایی محکم نخورده است؛ بلکه برخی دردها، زخمها، شکستها و ناامیدیها آنها را به این وضعیت اسفبار کشانده است.
پس در زندگی مردم و حریم خصوصیشان بیش از حد سرَک نکشید.
اگر کسی را در وضعیت ناگواری دیدید، اگر نمیتوانید سنگ صبورش باشید و از درد و غمش بکاهید، به زخمش ناخن نزنید و بر آن نمک نپاشید و دردهایش را تازه نکنید.
از مادری که فرزندش را از دست داده است، در مورد فررندش نپرسید.
از همسری که شوهرش را از دست داده است، در مورد شوهرش پرسوجو نکنید.
از فردی که دوستش را از دست داده است، در مورد دوستش سؤال ننمایید.
در محضر کودکی که پدر ندارد، از پدر خود تعریف نکنید.
در پیش کسی که نان شبش را ندارد، از ثروت پدرتان حرف نزنید.
وقتی توان درمان درد کسی را ندارید، او را به حال خودش رها کنید و بر دردهایش نیفزایید.
✍️ خلیل الرحمن خباب
۲۴ اسد / مرداد ۱۴۰۱